آشنایی با پیشینه زبان فارسی در افغانستان

زبان فارسی

زبان فارسی در افغانستان به زبان فارسی رایج در این کشور که عمدتاً پارسی دری است می‌پردازد. از این ‌گونه‌ی زبان فارسی در نگارش‌های رسمی دولتی افغانستان با نام زبان دری یاد می‌شود، ولی مردم افغانستان در زبان گفتاری، زبان خود را با نام فارسی و پارسی می‌شناسند.

حدود پنج میلیون نفر در افغانستان به زبان دری صحبت می‌کنند. اگرچه هیچ اتفاق نظری درباره منشاء کلمه دری وجود ندارد، بسیاری از محققان بر این باورند این کلمه ممکن است حاکی از این حقیقت باشد که این زبان در دربار (کلمه فارسی برای دادگاه) امپراتوری ساسانی طی قرن‌های سوم و چهارم مورد استفاده قرار می‌گرفته است.

لهجه‌های مختلفی از پارسی در افغانستان متداول است. از جمله هزارگی، قندهاری، هراتی، کابلی. گویش پارسی متداول در هرات، بادغیس و فراه که تحت نام لهجه هراتی شناخته می‌شوند، به گویش پارسی زبانان شمال شرق ایران شباهت زیادی دارد و با گویش مرزنشینان ایران تقریباً یکی است. این گویش با گویش‌های رایج در استان‌های خراسان ایران در یک رده‌بندی قرار می‌گیرند. از سویی لهجه‌های شرق افغانستان از جمله لهجه بدخشی با لهجه‌های پارسی تاجیکستان شباهت دارد.

در پارسی افغانستان، از واژگان پشتو، روسی و انگلیسی بسیار استفاده می‌شود. به‌ویژه برای مفاهیم نو استفاده‌ای از واژه‌های پارسی نمی‌شود و بیشتر از زبان‌های گفته شده و همچنین زبان عربی وام گرفته می‌شود.

در بسیاری موارد گویشوران در مواردی که واژه پارسی مناسبی هم برای مفهوم مورد نظر وجود دارد از واژه انگلیسی استفاده می‌کنند.

بیشتر از سه دهه جنگ از کودتای سال ۱۳۵۲ هجری شمسی تاکنون نه تنها زیر بنای کشور افغانستان را ویران کرده، بلکه صدمات جبران‌ناپذیری بر داشته‌های تمدن، فرهنگ، دستاوردهای علمی، تاریخی و ادبی و در کل داشته‌های و ارزش‌های فرهنگی قدیم خراسان و نوین کشور افغانستان وارد کرده است. استعمار بریتانیا در هندوستان و استعمار روسیه در آسیای مرکزی بساط زبان فارسی دری را در منطقه چیدند.

زبان فارسی

محمدکاظم کاظمی مهم‌ترین تهدیدها و آسیب‌های پارسی افغانستان را مواردی همچون:

ورود بی‌رویّه واژگان خارجی در سده کنونی، جایگزین شدن تدریجی زبان انگلیسی در نظام اداری این کشور، شیوع و گسترش غلط‌‌های بسیار در سطح آوایی زبان، ضعف شدید زبان در سطح دستوری، زوال تدریجی گویش‌های غنی و اصیل محلی و غلبه گویش پایتخت به دلیل گسترش رسانه‌های گروهی می‌داند.

او دلایل این نابسامانی را چنین برمی‌شمارد: ضعف سواد و دانش عمومی به دلیل چند دهه جنگ و نابسامانی‌های اجتماعی و سیاسی، برخورد ناگهانی و همه‌جانبه افغانستان با جهان خارج، به‌ویژه جهان انگلیسی زبان و کاربرد زیاد زبان انگلیسی در مؤسسه‌های گوناگون، کم‌توجهی نهادینه شده حاکمیت پشتو زبان افغانستان نسبت به زبان پارسی که گاه به‌صورت خصومت با این زبان نیز بروز می‌کند، قطع ارتباط نسبی پارسی‌زبانان افغانستان با پارسی‌زبانان خارج از کشور در این چند دهه و دور ماندن آن‌ها از تحولات زبان پارسی در کشورهای همسایه.

به عقیده مایل هروی، به خاطر سیاست پشتوانه سازی حکومتی در افغانستان، در متون اداری این کشور واژه‌های بسیاری بر زبان پارسی افغانستان تحمیل شده ‌است. تحمیل واژه‌های نوپای پشتو در نامه‌های اداری افغانستان به اندازه‌ای است که روانی زبان پارسی در آن به خطر افتاده ‌است. در افغانستان، امروزه برای مفاهیم نو، ملغمه‌ای از واژگان بیگانه استفاده می‌شود و سیاست آشفته سازی پارسی و تضعیف آن از سوی طبقه حاکم همچنان ادامه دارد.

اخیراً دولت افغانستان قانون‌هایی برای پالایش زبان پارسی در افغانستان گذاشته است. شورای وزیران افغانستان اعلام کرد استفاده از «زبان‌ها و لهجه‎های بیگانه» در رادیو و تلویزیون ممنوع است. معاون وزارت اطلاعات و فرهنگ عقیده دارد:

«اگر ما از واژه‎هایی استفاده کنیم که در کشورهای پارسی‎‌زبان مفهوم است، ولی برای مردم افغانستان مفهوم نیست، درست نیست. این حق مردم افغانستان است که از واژه‎هایی استفاده کنیم که در زبان مردم افغانستان موجود است.»

این قانون با نقدهایی مواجه شده است و آن را مبهم و سلیقه‌ای خوانده‌اند.


آیا تفاوتی میان زبان فارسی و زبان دری وجود دارد؟

اگرچه برخی فارسی رایج در افغانستان را زبانی مستقل و با نام «دری»، جدای از زبان پارسی می‌دانند، اما تفاوت این گویش با زبان فارسی در ایران در حدی نیست که بتوان آن‌ها را دو زبان جداگانه دانست. به ‌هر حال، پارسی دری افغانستان را می‌توان به‌عنوان یکی از مهم‌ترین گونه‌های زبان پارسی شمرد.

زبان فارسی دری زبان تفاهم و مراودات مردم و دادوستد اقتصادی بوده است و نمی‌توان آن را زبان قوم و ملیت خاصی به حساب آورد، مثلاً بیدل، مولانا جلال‌الدین رومی بلخی، سعدی و استاد خلیلی، احمدشاه، تیمور شاه، ظاهر شاه و دیگران فارسی زبان بودند، ولی به نژادهای مختلف تعلق داشتند، احمدشاه بابا، مؤسس افغانستان، با وجودی که خودش پشتون بود به زبان دری فارسی تکلم می‌کرد و شعر می‌سرود و زبان رسمی کشور را زبان فارسی دری قبول کرده بود.

زبان فارسی دری زبان رسمی و زبان تفاهم عمومی مردم بود، حکومت‌های سلجوقی عراق، ایران، قونیه، سامانیان خراسان، غزنویان و غوریان خراسان و افغانستان کنونی این زبان را رشد دادند و در زمانی پادشاهی گرگانیه چغتایی، زبان عمومی مردم بود، زبان فارسی دری در هندوستان از طرف پادشاهان، چغتاییه و غیره تا به عصر اخیر زبان رسمی، ادبی و عمومی بود، در دولت عثمانی تا بسیار وقت زبان فارسی دری زبان رسمی وادی آن دوره بود.

این زبان یک زبان بیگانه نبوده، بلکه پرورش‌ یافته این مرزوبوم بود که از بلخ، خراسان و بخارا به اصفهان و شیراز رفته است، قبل از سعدی و حافظ شیرازی که از جمله شاعران والا مقام زبان فارسی دری بوده‌اند، حنظله بادغیسی، عنصری بلخی، سنایی غزنوی، و مولانا بلخی به این زبان شعر گفته و سروده‌اند.

فارسی از حیث اهمیت فرهنگی و دینی دومین زبان جهان اسلام و اولین زبان مسلمانان شرق بود که توسط همین زبان اسلام وارد اروپا شده، همه آثار متمدن غربی از ارسطو گرفته تا افلاطون در آخرین اندیشه‌ها و فرهنگ‌ها در فارسی وجود داشته است.

زبانی که امروز به آن در افغانستان سخن گفته می‌شود، در گذشته با سه نام یاد شده است: زبان دری، زبان فارسی دری و هم زبان فارسی.

همین زبان که ما به آن صحبت می‌کنیم و می‌نویسیم، در گذشته‌ها هم به زبان فارسی یاد شده است و هم به نام زبان دری و هم زبان فارسی دری. پس هیچ فرقی میان این سه نام وجود ندارد. هیچ فرقی نیز در این زبان در میان کشورهای ایران، تاجیکستان و افغانستان وجود ندارد، بلکه فرق در لهجه یا گویش‌های یک زبان واحد است و لهجه و گویش نه تنها در بین کشورها، بلکه در یک کشور نیز فرق دارد؛ مثلاً تفاوت میان گویش‌های زبان در هرات، بدخشان، غزنی و کابل در افغانستان و تفاوت میان گویش‌ها در شهرهای ایران مانند قزوین، تهران، اصفهان و شیراز؛ اما در اصل زبان که زبان نوشتاری است، در بین ایران و افغانستان هیچ فرقی وجود ندارد.

زبان فارسی

ناصر خسرو در شمال‌شرق افغانستان در یمگان بدخشان می‌زیست، حافظ در شیراز جنوب ایران زندگی می‌کرد، اما هر دو به عین زبان می‌نوشتند، زبان حافظ را هم ایرانی می‌فهمد و هم مردمان افغانستان.

به واقع تفاوتی میان «فارسی‌» و «دری‌» نیست. غالب ادبای و حتی دولتمردان افغانستان تا نیم قرن پیش‌، خود را فارسی‌زبان می‌دانسته‌اند. مردم افغانستان حق دارند خود را فارسی‌زبان بدانند، همچنان که ناصرخسرو، مسعود سعد، سنایی، مولانا، محمود طرزی، استاد بیتاب، عبدالهادی داوی، خلیل‌الله خلیلی و قهّار عاصی می‌دانستند و چه خوش سرود شادروان عاصی:

گل نیست‌، ماه نیست‌، دل ماست پارسی غوغای کُه‌، ترنّم دریاست پارسی‌

از شام تا به کاشغر از سند تا خجند آیینه‌دار عالم بالاست پارسی‌

سرسخت در حماسه و هموار در سرود پیدا بود از این که چه زیباست پارسی‌

دنیا بگو مباش‌، بزرگی بگو برو ما را فضیلتی است که ما راست پارسی‌


زبان فارسی در معرض انقراض در افغانستان

چندی است که عده‌ای از فعالان سیاسی تلاش دارند تا به هر طریق ممکن، ترویج زبان فارسی را در افغانستان کاهش داده و به مرور زمان کلمات غنی و کهن فارسی را از فرهنگ دستور زبان افغانستان حذف کنند.

نمونه کوچکی از این تهاجم فرهنگی را می‌توان در حذف واژه «دانشگاه» در صحن علنی مجلس دید، اما اکنون کار از حذف یک کلمه و صدها و هزاران کلمه گذشته و یک جریان خاص تلاش دارند تا به دلایل خاص، زبان فارسی را از مردم افغانستان گرفته و زبان پشتو و لاتین را جایگزین کنند.

این نگرانی به حدی است که نویسندگان مطرح مدعی هستند با وجود مشکلات زبان فارسی در دنیای امروز، می‌توان گفت این زبان در معرض خطر انقراض است و ممکن است با یک تغییر سریع از بین برود، زیرا در حال حاضر فقط در افغانستان، تاجیکستان و ایران به زبان فارسی صحبت می‌شود.

در حالی که تا ۲۰۰ سال پیش زبان اداری هند فارسی بوده و هنوز کنار ساختمان وزارت خارجه‌ هند در دهلی‌نو اشعار فارسی به چشم می‌خورد؛ اما امروز می‌بینیم که حتی پارسیان هند نمی‌توانند یک کلمه فارسی صحبت کنند.

در سرود ملی پاکستان فقط یک کلمه غیرفارسی وجود دارد و تمام شعارهای مردم این کشور به زبان فارسی است. اما مردم پاکستان حتی یک کلمه هم فارسی متوجه نمی‌شوند و زبان مذهبی و درسی‌شان تغییر کرده است. در حالی که اگر چند دهه قبل دولتمردان آن زمان پاکستان به حد کافی قدرتمند بودند، امروز از زبان اردو در این کشور خبری نبود و مردم فارسی صحبت می‌کردند.

این وضعیت نگران‌کننده زبان فارسی حتی در کشورهای فارسی‌زبان نیز تداوم دارد به حدی که خط رسمی کشور تاجیکستان که فارسی زبان هستند، پس از فروپاشی شوروی هنوز روسی مانده است و امروز هم در معرض تغییر به خط لاتین است؛ همان اتفاقی که برای زبان نوشتاری ترکمنستان افتاد و کشور ترکیه با نفوذ بالای فرهنگی و با استفاده از شبکه‌های ماهواره‌ای و اینترنت ترکمنستان را مستعمره فرهنگی خود کرد و زبان نوشتاری‌شان به لاتین تغییر کرد. به این دو کشور در نوشتارهای جداگانه‌ای خواهیم پرداخت.

زبان فارسی

عده‌ای از دلسوزان این زبان کهن تلاش دارند زبان فارسی را به‌عنوان هفتمین زبان زنده و بزرگ در سازمان ملل ثبت کنند.

شش زبانی که فعلاً زبان رسمی سازمان ملل هستند عبارت‌اند از : انگلیسی، فرانسه، اسپانیولی، عربی، روسی و چینی و البته در حال حاضر ترک‌ها نیز برای اضافه کردن زبان خود به این فهرست فعالیت می‌کنند.

برای ثبت زبان فارسی به‌عنوان هفتمین زبان بزرگ؛ این زبان باید علاوه بر سه کشور فعلی یعنی ایران و افغانستان و تاجیکستان در کشورهای دیگری نیز زبان رسمی باشد. از جمله پاکستان و برخی کشورهای عربی مثل بحرین و عراق که هم زبان و هم خط آنها تا حدود زیادی به فارسی نزدیک است.